ذکر زمزمه ای وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
افـســردگـی و غـصـه و دردم مـعـلـومـه از این چهرۀ زردم دیگه دارم دق می کنم کجایی ای پشت و پناهم ای تکیه گاه بی کسیم بیا ببین بی تکیه گــاهــم بیا ببین که توی این دیار غربت چش به راهم جانم رضا؛جانم رضا؛جانم رضا؛جانم رضا جان ****************************** قدم رو چشمام بذاری ای کاش یک سـالـه که نـدیـدمت داداش حسرت دیـدن توئه که خـواهرت رو میده آزار این لحظه های بی کسی خیلی نفس گیره و دشوار بیاد زینب دوبــاره چشمام شده بــارونی و زار جانم رضا؛جانم رضا؛جانم رضا؛جانم رضا جان ****************************** ایـنـجـا هـمـه حُـرمتـم و دارن رو زخم دل زخمی نمی ذارن غصه نخور اینجا همه به فکر خواهر تو هستن امـا تـوی کـربـبـلا حـرمـت زینب و شـکـسـتـن وقتی که تنها دیدنش نـامـحـرما دستـاشـو بستـن جانم رضا؛جانم رضا؛جانم رضا؛جانم رضا جان ****************************** حـمـلـه به کــاروان و که دیدم یک ذره از غمش رو فهمیـدم به غـصه مـبـتـلا شدم ولی سـرِ به نِی نـدیـدم غارت جسمی بی سر و برای مُلک ری ندیدم طشت طلا و خیزران، میـان بــزم مِی ندیـدم جانم حسین؛جانم حسین؛جانم حسین؛جانم حسین؛جان |